آشنایی با تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال!

دو گروه بازیگر اصلی در فضای رمزنگاری وجود دارد: معاملهگران و سرمایهگذاران. در واقع این دو گروه به افراد حقیقی محدود نمیشوند و جالب است بدانید که سرمایهگذاران و معاملهگران سازمانی بهاندازه افراد حقیقی بازیگران فعال فضای رمزنگاری هستند. آیا لازم است افراد بهعنوان معاملهگران و سرمایهگذاران به تحلیل تکنیکال یا بنیادی پروژههای کریپتوکارنسی اعتماد کنند؟ سرمایهگذاران و معاملهگران چطور باید با استفاده از تجزیهوتحلیل بنیادی و تکنیکال جزئیات عمیقتر این نوع پروژههای رمزنگاری را آنالیز کنند؟ برای آشنایی بیشتر با این دو مفهوم و پاسخ این دو سؤال، در ادامه این مطلب همراه ما باشید.
تحلیل بنیادی یا Fundamental analysis چیست؟
بهصورت سنتی، تحلیلگران بنیادی ارزش دارایی خود را با درنظرگرفتن صورتهای مالی از جمله صورت سود و زیان، ترازنامه، صورت جریان وجوه نقد و صورت درآمد ارزیابی میکنند. در صنعت رمزارزها اکثر شرکتها یا بهصورت خصوصی اداره میشوند و یا از سازمان خودگردان غیرمتمرکز (DAO)، استفاده میکنند.
در تحلیل بنیادی از چه پارامترهایی استفاده میشود؟
تحلیلگران بنیادی در بازار ارزهای دیجیتال پارامترهای مختلفی را در نظر میگیرند، این پارامترها عبارتاند از:
- ارزش بازار (Market Cap)
- نقدینگی یا (Liquidity)
- اقتصاد توکنی یا (Tokenomics)
- نسبت قیمت به درآمد (P/E)
- کاربرد توکن (Token Utility)
- تیم پشت پروژه رمزنگاری شده
- اندازه و بزرگی جامعه
در ادامه به توضیح هر یک از این پارامترها میپردازیم:
تأثیر پارامتر ارزش بازار در تحلیل بنیادی چگونه است؟
برای محاسبه ارزش بازار یا Market Cap؛ باید قیمت رمزارز یا توکن بومی پروژه کریپتوکارنسی مدنظر را ضربدر حجم در گردش آن کنید. در اینجا قاعده کلی به این صورت است که بالا بودن عدد ارزش بازار نشاندهنده سلامت پروژه است. به این معنا که این پروژه مستعد دستکاری بازار توسط نهنگها یا طرحهای Pump and Dump نخواهد بود.
تأثیر پارامتر نقدینگی در تحلیل بنیادی چگونه است؟
سهولت خریدوفروش ارز دیجیتال یکی از مهمترین فاکتورها در هنگام انتخاب رمزارز مناسب است. اصولاً ارزهای دیجیتال متنوعی در صرافیهای رمزنگاری شده در دسترس بوده و گسترش قیمت رمزارزها در معاملات نشاندهنده حجم نقدینگی آنها است. وسعت قیمت پیشنهادی شکاف بین بالاترین و کمترین میزان درخواست است؛ بهطورکلی وسعت کمتر نشاندهنده نقدینگی بیشتر است.
تأثیر پارامتر اقتصاد توکنی در تحلیل بنیادی چگونه است؟
اقتصاد توکنی موارد مختلفی همچون اندازه توکن، تخصیص (توزیع) و سیاست پولی هر ارز رمزنگاری خاص را پوشش میدهد. میزان سرمایه در گردش بالا نشان میدهد که توکن مدنظر کمیاب نبوده و ممکن است قیمت آن کاهش یابد.
علاوه بر این، نحوه توزیع توکنها نیز بر میزان موفقیت پروژه رمزنگاری تأثیرگذار است. پروژهای متشکل از یک تیم و چند نفر که میزان زیادی از منابع را کنترل میکنند؛ نشاندهنده آن است که احتمالاً رمزارز پروژه با ریسک تمرکز روبهرو خواهد شد. در واقع در این صورت است که میتوان گفت دامپینگ ایجاد شده توسط هر یک از این سرمایهداران بزرگ؛ بر قیمت توکن اثر منفی میگذارد.
در نهایت، درنظرگرفتن سیاست پولی هر پروژه رمزنگاری شده نیز بسیار حائز اهمیت است. به این معنا که سیاست پولی پروژه چگونه میتواند تورم را کنترل کرده و در طول زمان سبب کاهش قیمت شود؟ برای مثال، پروژه بیتکوین برای جلوگیری از تورم از استراتژی Halving (نصف کردن)، پروژه اتریوم از استراتژی EIP-1559 (در حال تصویب)، Binance از استراتژی سهماهه بازخرید و سوزاندن و در نهایت SwissBorg نیز از مکانیسم Protect and Burn استفاده میکنند.
تأثیر پارامتر نسبت قیمت به درآمد در تحلیل بنیادی چگونه است؟
نسبت قیمت به درآمد بهصورت درصدی بیان شده و به معنای آن است که بازار بهازای هر دلار تولید شده توسط شرکت، حاضر است چقدر هزینه پرداخت کند. این پارامتر به شما کمک میکند تا بفهمید که در حال حاضر رمزارز مدنظر بیش از حد خرید یا فروخته شده است. راه دیگر محاسبه نسبت ارزش خالص به معاملات یا همان Net Value to Tranactions (NVT) است.
نسبت ارزش خالص به معاملات (NVT Ratio) = ارزش بازار تقسیم بر حجم معاملات 24 ساعت گذشته در زنجیره
نسبت NVT پایین؛ نشاندهنده یک خرید خوب است، چرا که نشاندهنده آن است که توکنها در مقایسه با میزان استفاده از شبکه؛ بیش از حد ارزشگذاری نشدهاند.
تأثیر تیم پروژه رمزارز در تحلیل بنیادی چگونه است؟
بنیانگذاران و تیم مدیریتی هر پروژه رمزنگاری بر نحوه پیشرفت پروژه در این صنعت تأثیر بسزایی دارند. برای مثال اتریوم را در نظر بگیرید؛ Vitalik Buterin در کنار توسعهدهندگان بااستعداد دیگری مانند Gavin Wood و Charles Hoskinson؛ اتریوم را راهاندازی کردند، همانطور که میدانید پس از گذشت چند سال، امروزه این پروژه رشد بسیاری کرده است. از آن زمان، Gavin Wood پروژه Polkadot و Charles Hoskinson پروژه کاردانو را ایجاد کردند.
هر شخصی که در هنگام تصمیمگیری در زمینه سرمایهگذاری ارزهای دیجیتال از تجزیهوتحلیل بنیادی استفاده کند، احتمالاً به دلیل سابقه قبلی بنیانگذاران اولیه اتریوم؛ از پروژههای جدید ایجاد شده توسط آنها نیز حمایت میکند.
موفقیت سریع پروژههایی مانند Binance و SwissBorg، در درجه اول به دلیل کیفیت تیم توسعهدهنده آنها بوده است. سیروس فاضل (Cyrus Fazel) با وجود رشد اخیر SwissBorg؛ در حال تبدیلشدن به یکی از تأثیرگذارترین افراد در ارزهای دیجیتال است.
همچنین Changpeng Zhao بنیانگذار بایننس به دلیل راهاندازی و مدیریت خوب بزرگترین صرافی ارزهای رمزنگاری شده از نظر حجم معاملات روزانه؛ به شهرت فراوان رسیده است.
تأثیر پارامتر کاربرد توکن در تحلیل بنیادی چگونه است؟
کاربرد توکن به ضمانت دارندگانی اطلاق میشود که برای خرید برخی از محصولات شبکه؛ توکن یا کوین یک پروژه را خریداری میکنند. برای مثال استفاده از اتریوم برای پرداخت کمیسیون تراکنشها سبب قدرتبخشیدن به شبکه اتریوم شده است، کاربران شبکه Cardano با استفاده از رمزارز بومی شبکه یعنی ADA، کمیسیون پرداخت میکنند و در آخر نیز کاربران اپلیکیشن SwissBorg میتوانند با استیک کردن CHSB از خدمات Premium ارائه شده توسط کمپانی لذت ببرند. کاربرد و فایده هر پروژه رمزنگاری شده باید کاملاً مشخص باشد، در غیر این صورت پروژه مدنظر نیز به یکی از هزاران پروژه رمزنگاری شده دیگری که ارزش آنها تنها با حدس و گمان مشخص میشود، تبدیل خواهد شد.
تأثیر پارامتر بزرگی جامعه در تحلیل بنیادی رمزارزها چگونه است؟
در نهایت پارامتر آخری که در تحلیل بنیادی اهمیت بالایی دارد اندازه و بزرگی جامعه است. بهاحتمال زیاد وجود یک جامعه بزرگ به این معنا است که توکن پروژه مفید فایده است. همچنین هجوم بیشتر کاربران به یک پروژه رمزنگاری خاص دستیابی به جمعیت بالا و تأثیرگذاری بر شبکه را آسانتر میکند؛ بنابراین، تحلیل بنیادی با درنظرگرفتن اندازه (بزرگی) جامعه پروژه رمزنگاری شده؛ عملکرد پروژه را در درازمدت را ارزیابی میکند.
تحلیل تکنیکال یا Technical Analysis چیست؟
تمرکز اصلی تحلیلگران تکنیکال بر قیمت و حجم دادهها قرار داشته و این افراد با مطالعه الگوهای موجود در نمودار قیمت؛ مسیر حرکت بازار را بر اساس عملکرد تاریخی آن تعیین میکنند. تجزیهوتحلیل تکنیکال شامل مطالعه دقیق نمودارهای قیمت در فواصل مختلف یعنی ساعت، روز و ماه است.
برخی از تحلیلگران سطوح اصلی به دنبال سطوح “حمایت/ Support” و “مقاومت/ Resistance” هستند، به طوری که سطح حمایت مانند کف در پایین محدوده قیمت فعلی و سطح مقاومت مانند سقف در بالای محدوده عمل میکنند. برای مثال، اگر قیمت بیتکوین بین 53 هزار تا 57 هزار دلار متغیر باشد، 53 هزار دلار بهعنوان سطح حمایت و 57 هزار دلار بهعنوان سطح مقاومت در نظر گرفته میشود. اگر قیمت توکن مدنظر به پایینتر از سطح حمایت برسد؛ نشاندهنده حرکت نزولی ارزش توکن بوده و همچنین با بالارفتن از سطح مقاومت حرکت ارزش رمزارز صعودی تلقی میشود.
بسیاری از تحلیلگران تکنیکال برای بهدستآوردن اطلاعات بیشتر در خصوص قیمت از شاخصهایی مانند میانگینهای متحرک (Moving averages)، Bollinger Bands و MACD استفاده میکنند که این امر سبب انجام پیشبینیهای بهتر میشود.
در مقایسه با تحلیل بنیادی، انجام تجزیهوتحلیل تکنیکال نیازمند تسلط کمتری است. قاعده کلی این است که ترندهای طولانیمدت (روندهای طولانیمدت) نسبت به ترندهای کوتاهمدت نتایج قابلاعتمادتری ایجاد میکنند.
آیا استفاده از تحلیل تکنیکال و بنیادی ضروری است؟
هدف اصلی هر دو تحلیل بنیادی و تکنیکال استفاده از روشهای مختلف برای پیشبینی حرکت قیمت است. تفاوت این دو در این است که؛ تحلیل بنیادی در پروژههای رمزنگاری پارامترهای غیرمالی مانند تیم پشت پروژه، کاربرد توکن و اندازه جامعه را در نظر میگیرد؛ درحالیکه تجزیهوتحلیل تکنیکال باتوجهبه سوابق ثبت شده، فقط بر اساس مسیر حرکت قیمت ارزهای رمزنگاری شده انجام میشود.
همانطور که پیشازاین نیز اشاره شد، اکثر بازیکنان صنعت رمزنگاری شده در دو گروه معاملهگران و سرمایهگذاران تقسیم میشوند. معاملهگران بازار میتوانند برای دورههای طولانیتری نسبت به دورههای بسیار کوتاه مانند معاملات روزانه یا اسکالپینگ فعالیت کنند. از طرف دیگر، سرمایهگذاران بازار، چشمانداز بلندمدتی را نسبت به ارزهای دیجیتال در نظر دارند. در نهایت صرفنظر از روش تحلیلی که انتخاب میکنید، هرکدام از آنها مزایا معایبی دارند که در ادامه به توضیح آنها میپردازیم:
مزایا و معایب تحلیل بنیادی چیست؟
مزایای استفاده از تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی برای سرمایهگذاران بلندمدت مناسب است: بهجای استفاده از رویدادهای گذشته که بهعنوان نمودار قیمت نمایش داده میشوند، از پیشبینیهای آینده استفاده میکنند؛ بنابراین تحلیل بنیادی برای گروههایی که به دنبال اتخاذ تصمیمهای بلندمدت سرمایهگذاری یا تهیه گزارش در خصوص صنعت ارزهای دیجیتال هستند؛ بهتر عمل میکند.
تحلیل بنیادی نسبت به تحلیل تکنیکال آسانتر است: ازآنجاییکه این نوع تحلیل لزوماً به مهارتهای تخصصی مانند خواندن و تفسیر نمودارها و روند بازار نیاز دارد، انجام تحلیل بنیادی آسانتر از تحلیل تکنیکال است.
ارائه چشمانداز جامع از یک پروژه رمزنگاری: جمعآوری تمام اطلاعات معتبر در خصوص پروژه در هنگام انجام تجزیهوتحلیل بنیادی، سبب میشود تا نسبت به تحلیل تکنیکال چشمانداز وسیعتری در خصوص پروژه ارائه شود. در نهایت نیز این امر تصمیمگیری را آسانتر خواهد کرد.
یافتن اطلاعات برای پروژههای بزرگ آسان است: دایرکتوریهایی مانند Coinmarketcap، Glassnode و منابع معتبر دیگر به تهیه اطلاعات کافی آفلاین و On-chain پروژههای بزرگ ارزهای رمزنگاری شده کمک میکنند. درحالیکه جمعآوری این اطلاعات برای پروژههای کوچکتر دشوار است.
معایب استفاده از تحلیل بنیادی
پیشبینی تغییرات کوتاهمدت قیمت دشوار است: ازآنجاییکه این نوع تحلیل از نمودارها برای بررسی تغییرات قیمت استفاده نمیکند، برای پیشبینی تغییرات کوتاهمدت قیمت مناسب نیست. این موضوع برای معاملهگران ارزهای دیجیتال بسیار حائز اهمیت است.
تحلیل بنیادی در افراد مختلف متفاوت انجام میشود: برای مثال آن چیزی که یک فرد در هنگام بررسی پارامتر “تیم پشتیبان پروژه” و “بزرگی جامعه” در تحلیل بنیادی مناسب میداند، ممکن است با آنچه که دیگران بهعنوان یک اصل بنیادی در یک پروژه رمزنگاری در نظر میگیرند، برابر نباشد.
همیشه معیارهای تجزیهوتحلیل بنیادی به عملکرد قیمت تفسیر نمیشود: اگرچه تحلیلهای بنیادی در هنگام آنالیز یک پروژه یک تصویر جامع ارائه میدهند؛ اما لزوماً به تفسیر عملکرد قیمت منجر نخواهد شد. برای مثال پارامتر بزرگی جامعه را در نظر بگیرید، این پارامتر ممکن است بر قیمت یک توکن تأثیرگذار باشد درحالیکه بر قیمت توکن دیگر تأثیری نداشته باشد.
زمانبر بودن بهدستآوردن اطلاعات پروژه: درک عمیق پارامترهای مختلف تحلیل بنیادی در یک پروژه رمزنگاری، بهویژه پروژههای کوچکتر که اطلاعاتشان در اختیار عموم مردم قرار ندارد، احتمالاً زمانبر است.
مزایای استفاده از تحلیل تکنیکال
تجزیهوتحلیل تکنیکال نسبتاً آسانتر از تحلیل بنیادی است، چراکه در این نوع تحلیل معیارهای کمتری از جمله قیمت و حجم دادههای داراییهای رمزنگاری شده، در نظر گرفته میشوند.
دستورالعملهای مختلفی در خصوص معنی سیگنالهای مختلف تکنیکال وجود دارد: تجزیهوتحلیل بنیادی بر اساس تفسیر انجام شده توسط یک سرمایهگذار انجام میشود؛ درحالیکه سیگنالهای تکنیکال بر اساس قیمتهای پیشین رمزارز ایجاد میشوند. این بدان معناست که سرمایهگذاران دستورالعمل مشخصی را در اختیار داشته و بر اساس آن پس از فعالشدن یک سیگنال خاص؛ میدانند چه واکنشی را باید نشان دهند.
تحلیل تکنیکال به کاربران بازار کمک میکند تا ترند جدید را شناسایی کنند: تحلیلهای تکنیکال عمدتاً بر روی شناسایی ترند جدید و معکوس شدن ترند، تمرکز دارند؛ بنابراین تعیین زمان ورود و خروج برای معاملهگران با استفاده از تجزیهوتحلیل تکنیکال آسانتر خواهد بود.
معایب استفاده از تجزیهوتحلیل تکنیکال
ممکن است ابزارهای تجزیهوتحلیل تکنیکال سیگنالهای متفاوتی را گزارش دهند: در برخی از مواقع ممکن است نتایج آنالیز تکنیکال باهم اشتباه شده و هرکدام به نحوی سبب گیج شدن معاملهگران در هنگام تصمیمگیری شوند.
تحلیل تکنیکال به دانش تخصصی نیاز دارد: باوجوداینکه جمعآوری دادهها در تجزیهوتحلیل تکنیکال بسیار آسان است، بااینحال نحوه تفسیر نمودارها و ترندها (روندها) نیازمند تمرین است.
این نوع تحلیل به دلیل وجود نوسانات شدید مستعد خطا است: برای عملکرد صحیح هر شاخصی که در تجزیهوتحلیل تکنیکال استفاده میشود، لازم است ترندهای آینده بهصورت دقیق پیشبینی شوند. بسیاری از ارزهای دیجیتال به نوسانات شدید قیمت شهرت دارند، این امر میتواند بر نتایج هر شاخص اتخاذ شده تأثیرگذار باشد.
منبع: Swissborg