در حالی که زیبایی مفهومی و فنی سیستم بلاکچین برای تعداد اندکی از افراد و متخصصان آشکار شده اما حقیقت این فناوری هرگز به بخش گستردهای از بازار منتقل نشده است. اکنون بهتر است تا ذهن خود را به اوج شکوفایی نقطه طلایی در اواخر دهه 1990 برگردانیم. چیزهای زیادی میتوان از آن زمان آموخت. این دوره برای ایالات متحده آمریکا و اقتصاد جهانی و برای بخش فناوری لحظاتی مهم و تعیین کننده و بسیار حائز اهمیت بود. در هنگام ارزیابی اکوسیستم فعلی رمز ارزها، در نظر گرفتن آن روزهای پر از هرج و مرج خالی از لطف نیست.
اکثر مردم به نمایش بیش از حد تبلیغات توسط شرکت تبلیغاتی Super Bowl که هر کدام از تبلیغاتهای آن بیش از 2 میلیون دلار هزینه داشت اشاره میکنند و یا پیشنهادات اولیه عمومی که در روز افتتاحیه برخی محصولات اعلام میشد و این پیشنهادات بیش از 1000 درصد در سطح بازار افزایش یافته بود، از این خاطرات به عنوان اتفاقات تعیین کننده صنعت در آن زمان اشاره می کنند، و درباره این موضوع نیز حق با آنها است. آن زمان همه چیز هیجان انگیز و دیوانه وار بود و اصول اولیه فناوری و مدل های تجاری اغلب به دلیل پیش بینی رشد دست نیافتنی نادیده گرفته میشدند. اما این هیجان فقط به این دلیل بوجود آمد که فناوری باعث ایجاد رویکرد جدیدی برای توسعه تجارت شده بود. شرکتهای قوی و مدیریتی ساخته شده بر پایه شبکههای موثر، از شکست تجاری جان سالم به در بردند و به رشد خود ادامه دادند و ارزش عظیمی برای خود در بازار ایجاد کردند. در سال 2000 ، سه شرکت از پنج شرکت برتر لیست شده جهان، در ایالات متحده آمریکا سهامدار و پایه گذار فن آوری بودند، اکنون این تعداد به پنج شرکت رسیده است.
حتی تبلیغات شرکت Super Bowl که ما به عنوان مثالی طنزگونه بیان کردیم با مدلهای تجاری زمان خود همراه بودند که اتفاقات آن زمان منجر به تشکیل شرکتهای بزرگ شد که با ورود به بازار سهام و استخدام آنلاین کارمندان خود صنایع بزرگی را تشکیل دادند. دیجیتالی کردن این عملکردها و سایر عملکردهای مشابه منجر به تولید و تاسیس شرکتهای بسیار موفقی شد، اما این ارزش تنها در دهههای بعدی با گسترش زیرساختهای دیجیتال در سطح بین المللی و بهبود سطح سواد دیجیتال افراد و جوامع محقق شد. اگر اولین پیشکسوتان صنعت بر ایجاد مشاغل و تجارت موثر بر اساس چشم انداز بلند مدت اقتصادی، متمرکز بودند، میتوانستند موفقیت های بیشتری کسب کنند. در عوض، این افراد در حبابهای تجاری بازار گیر افتادهاند و توسط ارزیابیهای بزرگی که توسط سرمایه گذاران بیتجربه صورت گرفته است تحت تأثیر قرار می گیرند.
مشابه چیزی که بیان شد را میتوان در فضای فین تک و فضای رمز ارز مشاهده کرد. این داستان در نوع خود یک شکست نیز محسوب میشود، زیرا بحران مالی سال 2008 و فروپاشی برادران لیمن (Lehman) باعث شد که جمعیتی از متخصصان جوان و روشن فکر در زمینه مالی به طور ناگهانی به دنبال کسب و کار بروند. استارت آپهای نوپای فین تک با جذب استعداد لازم باعث ایجاد رونق فین تک در دستههای سرمایه گذاری مالی، از جمله در شهرهای نیویورک و لندن شدند. فن آوران و ریاضیدانان با تصور مجدد مالی در سطحی نوین، متخصصان مالی جهان را برای تکمیل چشم انداز خود و ایجاد شرکتهای بزرگ استخدام کردند.
استعداد ترکیبی این دو گروه همراه با تجربه دو شکست در یک دهه و نیم، صنعت فین تک را به سمت رویکرد عملی برای رشد شرکتها و ساخت محصولات سوق داد. از آنجا که سرمایه گذاران از تکنولوژی سرد شده بودند، کارآفرینان فین تک مجبور شدند برای رشد استارتاپهای خود بی وقفه روی تناسب محصول و بازار تمرکز کنند و در ساخت محصولات و بازارهای مالی جدید از اصول اولیه به طور مکرر استفاده کنند. این منجر به ایجاد یک اکوسیستم پایدار شد که در آن ارزیابیها به جای بنیانگذاران کاریزماتیک، پایه ریزی میشدند.
دیگر نقطه عطف مالی سال 2008 که در آینده کتابهای تاریخی از آن نام خواهند برد، آغاز خلقت بیت کوین بود. هنگامی که ساتوشی ناکاموتو (Satoshi Nakamoto) که این اسم در حقیقت نام مستعار او است، سیستم مالی جدید یعنی بیت کوین را در اکتبر همان سال منتشر کرد، او یا آنها به گذشته سیستم مالی معیوب نگاه کردند و با حذف کردن معایب آن، سیستم جدیدی را مبتنی بر فناوری بلاکچین به تصویر کشیدند. این ذخیره ارزشی و مالی مبتنی بر حافظه، از نظر فکری زیبا بود و در مرحله مهمی از توسعه فناوری و بی ثباتی مالی قرار داشت. بسیاری فکر میکردند که این زمینه برای بیت کوین فراهم شده است تا دنیا را تصاحب کند.
اما مشکلی وجود داشت. جایی که برخی از ما این کلاس دارایی را همراه با ارزش اجتماعی فوق العاده میدیدیم، خیلیها این سیستم مالی بر پایه بلاکچین را چیزی جز یک دارایی گران قیمت نمیدیدند و دیگران فقط طرح Ponzi را میدیدند. ساتوشی یک سیستم شگفت انگیز ساخت، اما ارزش واقعی آن هنوز برای همگان مشخص نشده بود.
این که بعد چه اتفاقی افتاد چیزی است که ما میدانیم. بیت کوین به یک دارایی منحصر به فرد تبدیل شد که در سال 2017 از نظر ارزش قیمتی به آن افزوده شد و منجر به رفتاری کاملاً مشابه حمله رعد آسا و سودآور تبلیغات شرکت Super Bowl شد. سپس این قیمت در زمان نزول ارزشی بازار رمز ارز دچار تغییراتی شد. درست مانند ایدههای قابل قبول سیستم dot-com، یک ایده اساساً قوی که به دلیل ارتباطات ضعیف، زیرساختهای کم و عدم تناسب محصول با بازار از بین رفت.
همانطور که در اکوسیستم فناوری گسترده دیدیم، همه چیز با گذشت زمان تغییر میکند. امروز ما طیف گستردهای از محصولات، توابع و ارزهای ساخته شده بر اساس فناوری بلاکچین را داریم که در زمان نزول بازار رمز ارز ساخته شدهاند، مانند عملکردی که توسط شرکتهای فین تک در دهه گذشته شاهد بودیم. این سیستم توسط طبقه پیچیدهای از سرمایه گذاران پشتیبانی میشود که ارزشیابی روشنی را به بلاکچین ارائه میدهند. کاهش مقیاس گسترده و نوسان ارزهای فیات به دلیل همه گیری ویروس کرونا، ارزش واقعی بلاکچین را به نمایش گذاشت و این پیام را به همه رساند که زمان آن فرا رسیده است که از بستر بلاکچین در سیستم مالی خود استفاده کنیم.
به طور کلی سیستم مالی جهانی نمایانگر تناسب محصول و بازار در بستر بلاکچین است. هیاهوی بیت کوین از واقعیت فراتر رفت و به اعتبار بخش مالی سنتی چندین ساله آسیب رساند. با این حال، اکنون زیرساختها، تخصص و تقاضای مورد نیاز برای پاسخگویی به پتانسیلهای فن آوری را داریم. کلید رسیدن به بلوغ در این سیستم، صرفاً دیدن آن به عنوان یک ابزار مالی نیست، بلکه درک ارزش اجتماعی بلاکچین و چگونگی توانمند سازی آن در افراد است که حائز اهمیت است.
منبع: Cointelegraph