در اینجا سه دلیل وجود دارد که چرا پیشبینیِ PlanB دقیق نیست و چرا ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که قیمت بیتکوین پس از هر هاوینگ، 10 برابر افزایش یابد. در چند سال گذشته، مدل انباشت به جریان مطرح شده توسط PlanB بسیار معروف شده است. بدیهی است که صنعت رمزارز، مجذوب منطق این مدل شود.
در واقع، مدل انباشت به جریان فرض میکند که بین مقداری از یک فلز گرانبها که در هر سال استخراج میشود (جریان) و مقداریکه قبلا استخراج شده (انباشت) رابطهای وجود دارد.
به عنوان مثال، طلاییکه در هر سال استخراج میشود کمتر از 2% از کل طلاهای درگردش است. (طلاهاییکه نزد بانکهای مرکزی و دیگران نگهداری میشوند) بیشاز 50 سال طول میکشد – با نرخ استخراج امروزی – تا ذخیرهی طلای درگردش 2 برابر شود، تا عملا طلا به یک کالای کمیاب بدل شود.
PlanB فرض میکند که بیتکوین، که توسط بسیاری طلای دیجیتال در نظر گرفته میشود، ممکن است از این رابطهی میان مقدار در گردش و مقدار استخراج شده در سال پیروی کند، و یک محور مختصات (با محورهای لگاریتمی در هر دو محور X و Y) را طرح میکند که در آن رشد بیتکوین در طول زمان از رشدی پیروی میکند که توسط یک خط رگرسیون قابل ترسیم است.
جهشهاییکه هر چهار سال یا بیشتر یافت میشوند به دلیل هاوینگ یا همان فرایند نصفکردن پاداش استخراج هر بلوک رخ میدهند. پروتکل بیتکوین قید کردهاست که پس از استخراج هر 210.000 بلوک، تعداد بیتکوینهای تعیین شده به عنوان پاداش حل معادلهی هر بلوک نصف خواهد شد.
احتمالا زمانیکه ساتوشی ناکاموتو به فرایند هاوینگ فکر کرده بود، این کار را با فرض دوبرابر شدن قیمت در هر چهار سال انجام دادهبود. در این میان، PlanB نشان دادهاست که بیتکوین، در ده سال اولِ تاریخ خود، حول یک تابع نمایی حرکت کردهاست، یعنی با هر بار هاوینگ، به جای اینکه قیمت دو برابر شود، ده برابر شده است.
دلیل 1
دلیل اول این است: آیا ما واقعا میتوانیم تصور کنیم که ارزش بیتکوین در حدود سال 2039 به 1 میلیارد دلار برسد؟
بیتکوینِ یک میلیارد دلاری به این معنی است که ارزش بازار بیتکوین به حدود 20.000 تریلیون دلار برسد، یعنی “فقط” 130 برابر ارزش فعلی بازارهای سهام. صرف نظر از اینکه در طی چند سال آینده، طبق این مدل؛ قرار است که ارزش بیتکوین ده برابر افزایش یابد.
بدیهی است که این امر غیرقابلتصور است.
دلیل 2
دلیل دوم این است که این مدل، تقاضا را در نظر نمیگیرد، بلکه فقط به کمبود نگاه میکند، اما بیتکوین الان دیگر تنها رمزارز موجود در جهان نیست. سلطهی بیتکوین روبه کاهش است، زیرا پروژههای نوظهور بسیاری وجود دارند که به ناچار توجهات (و سرمایه گذاریها) را از طلای دیجیتال میربایند.
در واقع، دقیقا همین عدم در نظر گرفتن اثر ناشی از تقاضا است که باعث میشود مدل انباشت به جریان ناقص باشد؛ یک دارایی کمیاب فقط در صورتی ارزش دارد که مردم خواهان خرید آن باشند. یک نقاشی توسط یک هنرمند ناشناس، حتی اگر زیبا باشد و حتی اگر متعلق به کلکسیونی از چند نقاشی محدود باشد، اگر هیچکس علاقهمند به خرید آن نباشد، هیچ ارزشی ندارد.
دلیل 3
دلیل سوم برخواسته از ساختارِ مدل انباشت به جریان است.
اگر به جای اینکه رگرسیون را از ابتدا تا به امروز انجام بدهیم، فرض کنیم که آنرا در پایان هر دوره، درست پیشاز هر هاوینگ انجام داده بودیم، رگرسیون کاملا متفاوت میشد.
اگر ما مدل انباشت به جریان را در پایان اولین هاوینگ محاسبه میکردیم، پیشبینی میشد که در سپتامبر 2016 ارزش بازار بیتکوین به ارزش بازار جهانی الماس برسد. با این وجود، در پایان دومین هاوینگ در آگوست 2016، خط رگرسیون نشان داد که در سال 2021 ارزش بازار بیتکوین به ارزش بازار طلا برسد، در صورتیکه ما هنوز فقط یکدهم این مسیر را طی کردهایم.
بنابراین، مسیر بیتکوین در محور مختصات با دو محور لگاریتمی که از سوی PlanB مطرح شده است، به احتمال زیاد نمیتواند به عنوان یک خط مستقیم در نظر گرفتهشود، بلکه یک منحنی است که در طول زمان تمایل به صاف شدن دارد (البته با ترسیمی ریاضی که هنوز باید بررسی شود)، و عملا پیشبینی بیش از حد خوشبینانهی مدل انباشت به جریان مطرح شده از سوی PlanB را نامعتبر میکند.
منبع: Cointelegraph